شط

مجموعه دست نوشته های شخصی محمد نبهان

شط

مجموعه دست نوشته های شخصی محمد نبهان

شط

آنان که خدا را می جویند ، او را می ستایند و درحالی که او را می جویند ، می یابندش و در همان حال که او را می یابند ، می ستایندش !

" آگوستین قدیس - اعترافات "

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

نویسندگان

کد خدا

شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۱ ب.ظ

کدخدا 


کدخدا همه را یک به یک فلک کرد ، فکر کرد همه را ترسانده و دیگر کسی لب به اعتراض نمی گشاید، آن شب سکوتی دهشناک کل روستا را فرا گرفته بود ، کدخدا تا نزدیکی صبح بیدار ماند و از این سکوت عجیب پریشان حال شد .

پسر وقتی دید پدرش ساعت ها در ایوان خانه همانند مجسمه ای ایستاده و به روستا خیره شده است جلو رفت و دست اش را بر شانه پدر گذاشت و گفت : پدر جان همه حساب کار دست شان آمد .. !

کد خدا لبخند تلخی زد و گفت : همه،  بله همه ..

پسر : پس چرا مضطربی و همه شب را بیدار ماندی .. 

ما که موفق شدیم دهن همه معترضین را ببندیم .. !


کد خدا : همه،  بله همه .. سری تکان داد و از بالای ایوان

دوباره محو تماشای روستای شد ..

پسر : چرا هی میگی همه .. همه 

کد خدا : به خوبی فهمیدم که تنها هستم، این سکوت عجیب مردم از ترس نیست آن ها نشان دادند با هم اند ، با همان هایی که دهن شان را بستم .. 

همه بله، همه موفق شدند با هم اعتراض کنند .. !


" محمد نبهان , 20 اکتبر 2018 "


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۲۸
محمد نبهان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.