شط

مجموعه دست نوشته های شخصی محمد نبهان

شط

مجموعه دست نوشته های شخصی محمد نبهان

شط

آنان که خدا را می جویند ، او را می ستایند و درحالی که او را می جویند ، می یابندش و در همان حال که او را می یابند ، می ستایندش !

" آگوستین قدیس - اعترافات "

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

نویسندگان

زن شرقی

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۷ ق.ظ

زن شرقی 


هنگامی که در کتب مختلف ، مجله ها و یا در هر رسانه صوتی تصویری دیگری با واژه " زن شرقی " روبه رو می شویم ، عموما تصویری ذهنی ، از یک زن آرام ، متعهد ، مطیع وسخت کوش اندیشه را به سوی خود معطوف می دارد . این تنها چهره ای ست که از مفهوم این واژه در ذهن ها نقش بسته است .
این زن بی نهایت نحیف ، ضعیف و ناتوان به نظر می رسد ، مرد رابه زحمت می اندازد ، وبال او را می گیرد ، دست و پا گیر است و تنها به دلیل آن که توانسته است بخش مهمی از زندگی مرد را به خوبی پاسخ دهد ، برای او مجوز حضوری کم و بیش ملموس در تصمیم گیری های غیر ضروری زندگی صادر می شود .
این قائله تا به این جا به پایان نمی رسد ، این زن یک برگ برنده دیگری را نیز با خود حمل می کند و آن تولید مثل است و این به معنای کسب رضایت فرهنگ عامه ، تبعیت از قوانین نانوشته شرقی و برقراری نوعی تفاهم وجودی درجامعه تلقی می شود .
سالهاست این زن توسط این قوانین و سنت های بشری محدودیت های غالبا شدیدتری نسبت به جنس مرد ، برایش مد نظر گرفته شده است بی آن که کسی بداند ، چرا ؟؟
آیا تمام این محدودیت ها منحصرا از فرهنگ حاکم بر جامعه منبعث می شود ؟ آیا ادیان الهی تحجر را تبلیغ می کنند ؟ یا آن که با تفاسیر بر خواسته از نصوص ادیان سلیقه ای برخورد می شود ؟ و نیز سئوالی کاملا ناباورانه دغدغه ذهن می شود که اصلا خود زنان با ایجاد یک فضای اختیار و گشایش موافق اند ؟ 
اگر بخواهیم مجموع پاسخ های این پرسش ها را در حالت سلبی در نظر بگیریم و سپس نتیجه تاثیرات آن را مورد سنجش قرار دهیم ، قاعدتا باید آن ها را روز به روز به سوی مطیع تر شدن و انزوای بیشتر اجتماعی دید ، اما آیا امروز شاهد چنین رخدادی هستیم ؟ - به طبع خیر!



زن عوام زده شرقی

در بررسی جامعه نمی توان فقط و فقط شاخص فرهیختگی و نخب عده ای از زنان شاخص جامعه را مورد بررسی قرار داد بلکه در نقطه مقابل آن عوام نیز روی دیگر اندیشه جامعه را نشان می دهند ، از سوی دیگر باید توجه داشت که از لحاظ کثرت غالبا این گروه در اکثریت اند و به طبع این امرمستلزم توجه بیشتری ست.
و نکته دیگر این است که نوع فعالیت ها ، آرمان ها و اندیشه های عوام همیشه همسوی منطق فکری نخب همجنس شان نیست این امر از لحاظ اختلاف سطح تفکر و نوع نگرش ، کاملا منطقی و طبیعی به نظر می رسد ، اما واقعیت امر این است که نقطه مشترکی میان زنان فرهیخته جامعه و عوام آن وجود دارد که هر دو را به هدفی مشترک در طول تاریخ گره زده است و آن تحرک و پویایی بی امان آنان جهت تغییر بافت نگرش خشک و غیر منعطف موجود در جامعه ، در قبال نوع تحکم سنت ها و خصوصا میزان تسلط جنس مرد بر آن هاست .
این امر بیشتر نمایانگر اهمیت ذاتی این عنصر درجهت حفظ اعتدال اجتماعی جامعه را نشان می دهد که با تمام ابزار های ممکن درسطوح مختلف فکری برای این مهم مبذول می دارد . 
آنان در طول تاریخ از بطن یک خانواده کوچک تا در بستر یک جامعه گسترده برای دستیابی به حقوق اولیه خود مسالمت آمیز و نرم در حالت مبارزه ای مستمر قرار دارند ، این تغییرات درهمه ابعاد جامعه ، پیوسته ، وسیع و درعین حال گسترده دنبال می شود ، گویی منشاء تمام فعالیت ها و تحرکات جوامع از این جنس نشات می گیرد.

به عقیده بنده اساسی ترین تغییرات ، در مهم ترین بخش موجودیت بشر ، یعنی از تولد کودک تا بلوغ صورت می پذیرد ، دقیقا همان بازه ای که اگر نگوییم مرد در آن بی اثر است ، کمترین تاثیر ممکن را در قبال آموزش و پرورش کودک بر عهده دارد ، علی الخصوص در جوامعی که مرد ناخواسته برای برطرف کردن نیازهای اقتصادی خانواده اجبارا این فاصله را رعایت می کند و زن در این حوزه برحسب فرهنگ و تفاهمات پیشین به این امتیاز نائل گردیده و مدیریت آن را بردوش می کشد.
این ارتباط تنگاتنگ با کودک و انزجار روحی و روانی زن از وضع زندگی و هویت اجتماعی اش سبب می شود که ناخواسته از به انزوا راندن فرزندانش و از اعمال همان سیاست ها بر آن ها جلوگیری به عمل آورد و یا در بدترین حالات ممکن سعی در تغییر و یا تخفیف فشار بر سرنوشت و شرقی ماندن اندیشه فرزندان و خصوصا دختران خود می شوند .این نکته ظریف که اگر بگوییم زنان شرقی حتی بی سواد ترین و عامی ترین آنها به نوعی در تغییرات فکری جامعه نقش اساسی و محوری را ایفاء می کنند ، سخنی گزاف برزبان نیاورده ایم .


فریاد زن فرهیخته شرقی 
هنر و ادبیات هر جامعه ای جلولان گاه آرزوها ، آمال ، دردها ، نگرانی های یک جامعه و تجلی گاه نوع اندیشه و نگرش آن ها به جهان و پدیده های موجود در آن ست ، در جای جای ادبیات شرقی پر است از جدال های نابرابر علیه زنان و فریاد های برخواسته از بستر زنان فرهیخته ای که دائما جامعه خویش را از ارتکاب اشتباه های گذشته متنبه و زنان شرقی را از خواب غفلت بیدار می کنند . این مبارزه هنوز به پایان نرسیده و این جدال مستمر جز تلف شدن هزاران زن و احیاء شدن میلیون ها تن دیگر برای جامعه خشک سنتی شرقی چیزی به بار نیاورده است .
این زن فرهیخته در هر عصری همانند خوره به جان جامعه می افتد ، ابتدا مدیریت خانه را بر عهده می گیرد ، پیوند خویش را با فرزندان و همسر استوار می دارد ، در جمع ها حاضر می شود ، کم کم پرنگ تر ظاهر می شود ، نه تنها می شنود ، بلکه پاسخ هم می دهد ، وارد نقد هم می شود .. نه تنها سخنران می شود بلکه قریحه شعر پیدا می کند و شاعر می شود ، پزشک می شود ، خود را شهروند درجه یک محسوب می کند و همه جامعه را آرام آرام با عقیده خود متقاعد و همراه می سازد ، رای می دهد ، کاندید می شود سیاست مدار و مسئول می شود و کم کم به تمامی منافذ جامعه تسلط می یابد .. بله این همان زنی ست که هزاران سال است که می جنگد.
این زن همانند همجنسان غربی خود به دنبال برابری و وضع چند قانون حمایتی نمی گردد . فریادهای فمنیستی در گوشش آن چنان که باید کارکردی ندارد ، او چیزی فراتر از حدود و قوانین را طلب می کند ، به دنبال تغییر نگاه است ، تغییر اندیشه اجتماعی ، تغییری بنیادین و پایدار بی آن که زنانگی اش مورد هدف قرار گیرد . زن شرقی معتقد است ، یک زن است ، اهل دل ، اهل احساس مادرانه ، لطافت وعطوفت به همراه خود دارد و از مادر بودن و مسئولیت مادری نمی گریزد ، از زن عاشق و زنانگی صحبت می کند و هرگز نمی خواهد شبیه مرد و یا جای او بنشیند !
این مفاهیم به هیچ وجه با آثار فمنیستی و با ویژگی های فکری آن تطابقی ندارد و این نوع نگرش به طور کلی از سوی طرفداران این اندیشه نفی می گردد ، فمنیسم به عنوان جنبش اجتماعی و فکری یک گروه از جامعه همچون هر جنبش اجتماعی و فکری دیگری باید بتواند موقعیت فرودست گروه پایه خود یعنی زنان را تعیین کند و علل و عوامل موثر در این وضعیت را توضیح دهد .
فمنیسم باید بتواند یک تصویر از جامعه ای مطلوب که در آن زنان از موقعیت مناسبی برخوردارند ارائه کند ، مجموعه مطالباتش را در دستور کار خود قرار دهد و بالاخره این که با تعیین راهبرد عملیاتی خود به سازماندهی و بسیج منابع پرداخته و روش های مشروع و موثر خود را مشخص سازد (1) 
این درحالیست که اکثرفرهیختگان شرقی این مکتب را که متناسب با تحولات اجتماعی ، فکری ، فرهنگی ، تاریخی و برخواسته از نیاز های حقیقی زنان آن مقطع اروپا رشد کرده است را به عنوان یک اندیشه تقلیدی و وارداتی نپذیرفته اند و از سویی با توجه به وضعیت اسف بار زنان شرقی خصوصا در این نا آرامی های منطقه نارضایتی خود را به شکل رسمی و جدی اعلام می کنند اما در عین حال هرگز دم از دشمنی با جنس مرد نمی زنند و او را به تحدی نمی طلبند.
بلکه همانگونه که پیش تر بدان اشاره شد به دنبال تغییر نگرش بخش تاثیر گذار جامعه اند که حاضر به پذیرش زن با تمام اوصاف منحصر به فرد اش در جامعه نیستند ، زنان پیشگام بر می خیزند و در مقابل نگاه های تنگ نظرانه شرقی این گونه می سرایند ..



می گویند :
سخن امتیاز مرد است 
تو ای زن دیگر حرف مزن !!
عشق ورزی هنر مردان است ..
و تو ای زن عاشق مشو !!
نوشتن دریای ژرفی است 
و تو ای زن ، در آن غرق مشو ..
ولی من بسیار عاشق شده ام ..
بسیار شنا کرده ام ..
در برابر همه دریاها مقاومت کردم و غرق نشدم.
می گویند :
من با شعر خود دیوار فضیلت را درهم کوبیده ام 
و این فقط مردانند که شاعر هستند 
آخر مگر ممکنست شاعره ای در قبیله به دنیا بیاید ؟؟
من بر همه این ژارخوائی ها می خندم (2) 

***

با آن که پوستم سپید است
به معنایی من زنی زنگی و سیاهم
زیرا من زنی عربم...
در زیر صحرا های جاهلیت
زنده به گور بودم
ودر عصر راه رفتن بر سطح کره ی ماه
من همچنان زنده به گورم
در ریگزار های حقارت موروثی
و محکومیتی که پیش از من
صادر شده است
من در جست وجوی عشق بر نمی آیم
من در جست وجوی زنی هستم
چونان من ،تنها و درد ناک
تا دست در دستش نهم
ما هر دو تنها زاده می شویم
بر خارزارها
و کودکان قبیله را به دنیا می آوریم
کودکانی که به زودی
تحقیر ما را به آنان خواهند آموخت (3) 

***

سخنی باید گفت 
چه فراموشی سنگینی 
/ ... /
در سر من چیزی نیست 
جز چرخش ذرات غلیظ سرخ
و نگاهم 
مثل یک حرف دروغ شرمگین است و فروافتاده 
... من دلم می خواهد
که به طغیانی تسلیم شوم 
من دلم می خواهد که ببارم از آن ابر بزرگ 
من دلم می خواهد 
که بگویم نه نه نه (4) 

***

آیا زمان آن نرسیده است 
که این دریچه باز ، باز ، باز
که آسمان ببارد 
و مرد بر جنازه مرده خویش زاری کنان نماز بگزارد (5) 



فریادی معاصر و غیر وارداتی ، برخواسته از زنان شرقی به گوش می رسد ، فریاد زنی عاشق ، سرکش که جامعه اخلاقی با تحقیر و تخریب با وی به مقابله برمی خیزد ، او را تحریک می کند که یا مطیع شود و یا از زنانگی خودش فاصله بگیرد اما این زن هویت خویش را باز می یابد و با قواعد متعارف جامعه دست به یقه می شود از عشق ورزیدن شرم نمی کند مهربان تر می شود زنانه تر می جنگد و دیوار های سنت پوسیده خرافه را در هم می شکند، برتمام اعلامیه های سنتی که زن را به ناتوانی و ضعف متهم می کند می شورد و اقتدار و شایسته سالاری اجتماعی را علم می کند ، این فریاد ها ، مردان را نیز به همراه خود می کشد . جامعه را متحول می کند و انقلابی بنیادین ، اما آرام به پا می کند.


موانع و چشم انداز ، زن عرب اهوازی

این زن با توجه به تجربه هزاران سال تغییر و حرکت ، موانع بی شماری را پشت سر نهاده است ، و اکنون در میانه راه قرار دارد و مشاکل بسیاری را پیش روی خود دارد ، جامعه شرقی ما هنوز درگیر افراط گرایی دینی قرار دارد واین قضایا به عنوان یک حکم لایتغیر در بین قوانین و سنت های اجتماعی مردم رسوخ کرده است بی آن که این قوانین مورد بررسی و تطابق با عصر حاضر قرار گیرد ، در واقع می توان این گونه بیان کرد که یک سری کج فهمی هایی از سنت های دینی در بطن جامعه و خصوصا عوام ، رخنه کرده که نیازمند اصلاح ، روشن گری و توجیه علمی دقیق دارد که این امر خود محتاج زمان ، کار علمی سخت و فراوان از سوی متخصصان این حوزه می باشد.این مانع را می توان جدی ترین مانعی قلمداد کرد که با هر نوع تحرک رو به جلو و یا هر نو اندیشی جدیدی به تحدی بر می خیزد و از هر گونه تغییری نگران است .
دوم اساسی ترین عامل پس از عامل فوق الذکر عدم اعتقاد خود بانوان به حقوق اولیه خود که ناشی از فقر فرهنگی و عدم وعی و آگاهی نشات می گیرد عامل دیگر ترس و احتیاط شدید از برخورد و هنجار شکنی ست که این امر بسیارحائز اهمیت و حساس به نظر می آید چرا که هنجار شکنی غیر علمی ، غیر منطقی و عبور از سنت ها ، بدون درنظر گرفتن حقیقت اندیشه ، اعم از صحیح و یا غیر صحیح بودن آن ، خود این نگرانی را نیز ایجاد می کند که جریان را به سوی سود جویی از این جنسیت و بهره برداری از آن به عنوان یک کالا در جهت مقاصد سیاسی ، تجاری سوق دهد ، در واقع حفظ تعادل و عدم به بند کشیده شدن مجدد ، خود از بزرگترین موانع و خطراتی ست که فعالان این حوزه را تهدید می کند .

امروزه خوشبختانه فعالیت های خودجوش زنان عرب اهوازی در عرصه های گوناگون و در شهر های مختلف خوزستان به دلیل قرابت شدید اندیشه ، فرهنگ و نیز همجواری جغرافیایی با دنیای عرب منشاء تاثیرپذیری گسترده ای درفعالیت های حوزه زنان و خصوصا در نوع نگرش فعالان اجتماعی این حوزه شده است ، درست است این فعالیت ها به دلیل وجود فضاهای مجازی و دست یابی سریع و آسان تر به منابع اطلاعاتی در چند دهه اخیرتوسط فعالان زن عرب اهوازی به شدت رشد یافته اما هنوز گام های اولیه خود را بر می دارد .

این فعالیت های نوپا و پویا نیازمند زمان و تجربه ای هستند که از لحاظ کیفی بتوانند قوی تر و بنیادی تر تغییرات را در جامعه ایجاد کنند . زنان عرب این خطه به دلیل قرار گرفتن در میان دو درگاه ، یا دو تجربه مختلف فرهنگی می توانند فعالیت های خود را در نوع خود قوی تر و با پخته گی بیشتری دنبال کنند ، از یک سوی تجربه زنان فرهیخته عرب از مغرب تا عراق و از سوریه تا یمن و از سویی دیگر تجربه زنان پیشگام دیگر اقوام ایرانی و کشور های فارسی زبان را پیش روی خود دارند و این به نوبه خود موقعیت منحصر به فردی در راستای تعالی آنان در این حوزه محسوب می شود . 



منابع : 
1 - از جنبش تا نظریه اجتماعی ، ص 16 . (تاریخ دو قرن فمینیسم)، حمیـرا مـشیرزاده، چـاپ اول،
نشر و پژوهش شیرازه، تهران، 1382 ، نیز، اندیشه های نوین آموزش و پرورش ، ص34 ، محرم آقازاده، – عذرا دبیری اصفهانی، چـاپ اول، نشر آییژ، تهران، 1380
از فصلنامه بهار ادب مقاله پژوهشی نو در شعر فروغ زمستان _ 87 ، سوسن پورشهرام
2 - رازهای یک زن (فتافیت امراه) شعر" وتو .. بر نون زنان " ، اثر سعاد الصباح ، ترجمه حسن فرامرزی ، ص 15 و ص 17 انتشارات دستان 1377


یقولون :
ان الکلام امتیاز الرجال ..
فلا تنطقی !!
و ان التغزل فن الرجال ..
فلا تعشقی !!
و ان الکتابه بحر عمیق المیاه 
فلا تغرقی ..
و ها انذا قد عشقت کثیرا ..
و ها انذا قد سبحت کثیرا ..
و قاومت کل البحار و لم اغرق ..
یقولون :
انی کسرت بشعری جدار الفضیله
وان الرجال هم الشعراء
فکیف ستولد شاعره فی القبیله ؟؟
و اضحک من کل هذا الهراء

3 - غاده السمان / غمنامه ای برای یاسمن ها،64
ترجمه دکتر عبدالحسین فرزاد 
*
رغم بشرتی البیضاء 
انا امرأة زنجیة بمعنى ما؟
لآننی امرأة عربیه!
کنت موؤودة تحت صحاری الجاهلیه,
وصرت فی عصر المشی على القمر موؤودة تحت رمال الاحتقار المتوارث.
والادانة المسبقة لی…
لا افتش عن الحب 
افتش عن امرأة مثلی وحیده ومتوجعه کی امسک بیدها
ونحن نلد وحیدتین
على اشواک الحقول 
وننجب اطفال القبیلة الذین سیعلمونهم فیما بعداحتقارنا!! 

4 - درغروبی ابدی از مجموعه تولدی دیگر ، فروغ فرخزاد 
5 - دیدار در شب از مجموعه تولدی دیگر ، فروغ فرخزاد
6- تصویر مقاله ، برگرفته از سایت " المراه "


" محمد نبهان "

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۷
محمد نبهان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.