شط

مجموعه دست نوشته های شخصی محمد نبهان

شط

مجموعه دست نوشته های شخصی محمد نبهان

شط

آنان که خدا را می جویند ، او را می ستایند و درحالی که او را می جویند ، می یابندش و در همان حال که او را می یابند ، می ستایندش !

" آگوستین قدیس - اعترافات "

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

نویسندگان

جناب_خان و پروژه نفوذ !

شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۵۵ ق.ظ

#جناب_خان و پروژه نفوذ !


سمبل نسل بی هویتی ست که نه عرب است و نه فارس ، نه عربی خوب صحبت می کند ، نه فارسی .. 

نه دارای خصوصیات فرهنگی عربیست و نه فارسی .. 

طرب ، خنده های تلخ و بی خیالی ، محور شخصیت اش را تشکیل می دهد گه گاهی بی تربیت و بی ادب می شود گه گاهی هم به شدت منفعل و برافروخته که با یک چشم غره رفتن ، همه چیز را فراموش می کند .. 

می خواهد دل مردم عرب را جذب کند ، اما نمی شود ارتباطی که لازم است ایجاد نمی شود ، یک جای کار لنگ می زند .. !

بچه مهاجر پس از جنگ به آبادان ، چیزی شنیده .. میگن اوبودانی .. لاف اوبودانی .. کا .. بچه ها کا .. می گن آکه .. می گن و می گن ها .. 

نمی داند این ها که گفتن ، لاف نبوده ، خیال نبوده ، حقیقتی ست که در یک لحظه از هم فروپاشید ، خواب شیرینی بود که در رویای غربی ها هم جای نداشت .. 


مهاجر خیلی از حرف ها را نمی پذیرد و نمی خواهد بشنود ، گناهی هم ندارد از سر بی پولی روانه شهر های خرابه جنوب شده ، فقط آن جاست که کار زیاد پیدا می شود ، مردمانش ولخرج اند و همان جاست که می تواند صاحب یکی از خانه های خرابه رویایی شود ! 

چیزی که شاید رویایش را هم نمی دید ، بعدش هم با افتخار فریاد بزند من اوبودانیم و فراموش کند که او هنوز یک مهاجر است .. !


گوشش گاهی کر می شود ، زبانش گاهی لال می شود ، چشمانش گاهی کور می شود ، اگر نام و هویت حقیقی منطقه را برایش بگویند ، با همان خرابه ها حال می کند به همان ها دلبسته چیزی جز این ها را ندارد و نمی خواهد از دست دهد اکنون بهشت اش را یافته ، پس محمره ، عبادان ، شط العرب ، معشور ، فلاحیه ، خفاجیه .. را نخواهد شناخت ، اصلا نمی خواهد بشناسد .. کجایند مگر از آن ها اثری مانده ؟ 

 اگر پافشاری شود ، مهاجر تحمل اش سر می آید ، برافروخته می شود ، همانند جناب خان یک جاهایی هم می بیند که لازم است ظریف بی ادب شود و می شود .. بعد از آن هم صدا می کند بیا ماچت کنم ! 

میزنه میرقصه و از هویت جدیدش لذت می بره ! 


از آن سوی کوها آمده لباس نو برتن اش عرض اندام می کند ، حقوق های نجومی دریافت می کند که فقط بماند ، زنگ تفریح اش با یک مشت عرب روبه روست که فارسی بلد نیستند ، اگر هم بخواهند صحبت کنند ، لهجه عربی سر تا پای آن را فرا گرفته ، روز های اول در مناطق یادآوران ، آزادگان ، طلاییه ، بستان ، مهران و ... بیشتر برایش شبیه به جک می ماند ، کم کم به این وضع عادت اش می شود و برای ایجاد ارتباط مجبور خواهد شد که فارسی را شکسته شکسته صحبت کند .. 

یک دوره طولانی که بگذرد فراموش می کند که از آن سوی کوه ها آمده ، یک نگاه ساده به لباس های محلی اش هم نمی اندازد که ببینند هیچ تناسبی با آب و هوای گرم جنوب ندارد .. اینجا کور کور می شود و باید عصا دستش داد .


یک محقق عرب فریاد می زند :

" تاریخچه های ادارات از ساختمان هایشان جدیدتر است . 

تاریخچه منطقه نیوساید از تاریخچه شرکت نفت در اهواز قدمت بیشتری دارد " 

اما الان جای این حرف ها نیست ، مهاجر این را می گوید .. وقت وقت طرب ، سرور و رقصه .. 


این تضادها تنها یک سمبل ساده می خواهند که قابل هضم عموم شوند ، چیزی که بشود با آن شاد شد ، رقصید ، فراموش کرد و پذیرفت ، چیزی شبیه به جناب خان !

سمبل هویتی جناب خان برای شعور عموم مردم عرب یک توهین است و تزریق باوری که در راستای مجعولات عصر پهلوی به این مناطق هنوز ادامه دارد ، رضاخان میر پنج نیست ، اما نگاه های خائنانه رضاخانی هنوز در این جوامع موش می دواند به راستی که باید پروژه نفوذ را جدی گرفت چیزی که رهبر انقلاب بر آن تاکید فراوان داشتند .


" محمد نبهان ، 29 أغسطس 2016 "


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۰
محمد نبهان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.