لبخند می زنند
جمعه, ۱۴ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۰۹ ق.ظ
لبخند می زنند
ابرها را دوست دارم
چندی پیش
قدم زنان سنگ فرش های خیابان را زیر چتر ابرها ، شانه زدی
و ابرها به تماشای تو نشستند
همه چیز را دَر گوشم گفتند ..
وَزش باد را دوست دارم
بوی تن ات را می دزد
و من همه اش را یکجا
زیر همان ابرها
در آغوش می کشم ..
یکهو ( یک باره ) ..
باران بارید ..
نمی دانستم ،
خداوند هم اشک می ریزد
و ابر
و باد
و باران به من و تو لبخند می زنند .. !
" محمد نبهان ، 3 یانیر 2019 "
۹۷/۱۰/۱۴
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.