شط

مجموعه دست نوشته های شخصی محمد نبهان

شط

مجموعه دست نوشته های شخصی محمد نبهان

شط

آنان که خدا را می جویند ، او را می ستایند و درحالی که او را می جویند ، می یابندش و در همان حال که او را می یابند ، می ستایندش !

" آگوستین قدیس - اعترافات "

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

نویسندگان

به من آموخت

جمعه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۵۳ ب.ظ

به من آموخت !


زنی وارد آرایشگاه مردانه شد ، هوا گرم بود خستگی از سر و رویش می بارید نفس نفس می زد نشست بی آن که سخنی بگوید ، از کتاب هایی که در دست اش بود می توانستم حدس بزنم کارش چیست ، پس از چند لحظه ، سکوت را شکست و به سوی آرایشگر نگاهی انداخت ،

 گفت : چند کتاب برای فروش دارم نگاهی نمی اندازید .. آرایشگر با نگاه مرا نشانه رفت ..

و گفت : دوستم اهل کتاب است به او نشان دهید .. 

چند لحظه ای طول نکشید ، که دیدم هشت نه کتاب در دستانم قرار دارد ، نگاهی انداختم اما همه آن ها کتاب آشپزی و روانشناسی بود .. چیزی را پیدا نکردم که چشمم را بگیرد ..

به او گفتم : ببخشید ولی چیزی که باب طبعم باشد پیدا نکردم !

از جای اش برخواست ، لبخندی آرام بر چهره اش نقش بست ، دلسرد نشد ، تمام جزئیات چهره خندان اما خسته اش ، خبر از شخصیتی استوار می داد ..

 آرام گفت : نباید نشست ، نشستن کاری را از پیش نمی برد ، آدم موفق حرکت می کند ...

باید حرکت کرد ! 

و رفت ، به خودم که آمدم آرایشگاه را ترک کرده بود . خواستم کتابی از او بخرم اما دیگر دیر شده بود ، او در امتداد خیابان در میان ازدحام جمعیت ناپدید شد .

پشیمان شدم .. به خودم گفتم : ای کاش کمکش می کردم ! 

اما حقیقت این بود که خداوند این فرصت را از من گرفت تا جای آن ترحم سخیف ، شخصیت و شان بزرگ او ، در ذهنم جلوه گر شود  ..

بله او به من چیزی آموخت که تا به حال نیاموخته بودم ..


" محمد نبهان | 2 مارس 2016 "


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۴
محمد نبهان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.