وقتی رفتی
چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۵ ق.ظ
وقتی رفتی ..
نوشته هایم تب کردند ..
قلمم نای لغزیدن نداشت
و نگاهم در کرانه های احساس ، غروب کرد !
بغز در نوردیدم
و تورا همچون خود ، در این تلاطم مواج ، غرق دیدم ..
خیال آن سوی دیگر ..
با خنده هایش مرا چزاند
و آن هایی که تو را نشناختند ..
به جشن نشستند ..
خندیدند ..
رقصیدند ..
و سکوت را به من هدیه دادند
اما تو چه سعادتمندی که رفتی ..
" محمد نبهان "
20 دسامبر 2015
۹۴/۱۰/۰۹
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.